تمام افرادی که ما با آنها در ارتباطیم به دنبال گمشدة خود در این دنیای بزرگ میگردند. خود ما نیز به دنبال کسی هستیم که اگر اوقاتی را با او سپری میکنیم این دقایق از بهترینها و به یاد ماندنیترین لحظات زندگی مان باشد و هر چه شناخت ما از خود و سپس از اطرافیان بیشتر باشد ارتباطمان شکل بهتری به خود میگیرد. اگر بتوانیم در چند برخورد اول مخاطبمان را بشناسیم شاید بتوانیم از تنش و درگیریهای بعدی جلوگیری کرده باشیم و یا شاید سرعت برقراری ارتباطمان بیشتر باشد. افراد را از نظر روحی میتوانیم به سه دسته 1 - بصری 2 - سمعی 3 - لمسی تقسیم کنیم و این از ضروریترین دانستنیها میباشد. ممکن است کسی هر سه حالت را داشته باشد اما به طور حتم یکی از این حالتها غالب است. حالا ببینیم که این کیفیتها چگونهاند: افراد بصری: این افراد بیشتر به کیفیتهای دیداری توجه دارند و تصاویر برای آنها اهمیت بیشتری دارد. سریع صحبت میکنند و... از حرکات دست بسیار استفاده میکنند و هر آنچه را تعریف میکنند به گونهای میگویند که مخاطب تصویر آن را در ذهن خود ببیند. افراد سمعی:این افراد بیشتر به شنیدهها توجه دارند. کلام و طنین و آهنگ را به خاطر میسپارند. هیجان کمتری دارند. آهسته صحبت میکنند و سعی میکنند که بیانشان شیوا و رسا باشد. افراد لمسی: این افراد بیشتر به کیفیتهای لمسی توجه دارند و از آنچه لمس کردهاند صحبت میکنند. خیلی آرامند حتی یک نوع رخوت و سستی را میتوان در آنها دید. احساس آنها از دیگران عمیقتر است. برای شناخت این افراد تنها کافیست این قصه را به دقت بخوانید: سه دوست با کیفیتهای حسی متفاوت با هم به باغی میروند و هنگامی که برگشتند کافی است که از هر یک از آنها بپرسیم که گردش چطور بود؟ نفر اول میگوید: آنقدر زیبا بود که حد نداشت. آسمان آبی و درختها سرسبز، آب آنقدر زلال بود که کنار رودخانه معلوم بود. کاش با خودمان دوربین برده بودیم... آفرین، او یک فرد بصری است. نفر دوم اینگونه تعریف میکند: آدم واقعاً نیاز دارد گاهی از سر و صدای شهر دور باشد و به صدای طبیعت گوش دهد. صدای رودخانه آنقدر لذتبخش بود. باور کن پرندهها قشنگتر میخواندند... درست حدس زدید، او یک فرد سمعی است. نفر سوم میگوید: در آن سایه خنک که روی پوستمان وزش نسیم را کاملاً حس میکردیم و از همه بهتر وقتی بود که پاهایمان را در آب خنک فرو میبردیم... این که دیگر از همه راحتتر بود. او یک فرد لمسی است. متوجه شدید که به راحتی میتوان این حالتها را در افراد مختلف تشخیص داد. حال دانستن این موضوع شما را در ارتباط قویتر و صمیمیت و تأثیر گذاری بیشتر کمک میکند. با هر تیپی از افراد باید مثل خودش و براساس کیفیت حسی خودش رفتار کرد. این به معنای خلاف میل خود عمل کردن نیست، بلکه برای تأثیرگذاری بیشتر است. اگر لازم است از رئیس خود چیزی بخواهید، فرزندتان را در مورد موضوعی نصیحت کنید و یا همسر خود را راهنمایی کنید با دانستن این که با هر کسی با کیفیت حسی متفاوت چگونه رفتار کنید، بهتر میتوانید ارتباط برقرار کنید و اطلاعات لازم را انتقال دهید. با بصریها چگونه رفتار کنیم؟ افراد بصری به هر آنچه به چشم آید بیشتر توجه میکنند. بصریها عاشق گل اند. دوستدار هدیه دادن و هدیه گرفتن هستند. به کاغذ کادو و هدیه علاقهمندند. به این که از دید دیگران چگونهاند، خیلی اهمیت میدهند. با بصریها باید پرشورتر و پرهیجانتر بود. باید خلاصه صحبت کرد. توضیح و تفسیر زیاد حوصلة آنها را سر میبرد. از حرکات دست و چهره در هنگام صحبت بهره ببرید. برای بصریها کادو ببرید. رفتاری مؤدبانه و محترمانه داشته باشید به احترام آنها بلند شوید، آنها از آدمهای شُل و وِل متنفرند و عاشق هیجاناند. با سمعیها چگونه رفتار کنیم؟ سمعیها به شنیدهها توجه دارند. به گفتار مؤدبانه و محترمانه. به اظهار علاقه گفتاری «به دوستت دارم.» به موسیقی و صدای خوش توجه نشان میدهند. با سمعیها کمی آرامتر از بصریها صحبت کنید. شمرده و متین باشید. تشویقتان بیشتر کلامی باشد. یک «آفرین» و «دوستت دارم» برای یک سمعی هزار مرتبه بیشتر از «یک هدیه» میارزد. تند صحبت کردن با آنها بیادبی تلقی میشود. با لمسیها چگونه رفتار کنیم؟ لمسیها بسیار ملایم اند. آنقدر که به نظر بعضیها شل و ولند. اما در ملایمت آنها متانت است. لمسیها به آنچه با دست حس میکنند خیلی میانه گرمی دارند. لمسیها را باید در آغوش کشید. دستانشان را به گرمی فشرد. آنقدر که با نوازش و در آغوش کشیدن و بوسیدن میتوان محبت را به لمسیها ابراز کرد با «دوستت دارم» و «هدیه» این کار میسر نیست. با لمسیها ملایم صحبت کنید. مثل این که دیگه بهتر از این نمیشه، همة عزیزانمان را میتوانیم شاد کنیم. اما مواظب باشید درست تشخیص دهید.
منصور حسین آبادی پختگی عطر خود به همراه دارد.
زیبایی سرشاری به انسان هدیه میکند.
هوش به ارمغان میآورد، ذکاوتی در کمال.
تمام وجود را به عشق فرا میرویاند.
اکنون انسان تنها یک گُل عشق است.
هر حرکت عشق است و
هر بیحرکتی باز هم عشق;
زندگی عشق است و
مرگ باز هم عشق